جدول جو
جدول جو

معنی ال پر - جستجوی لغت در جدول جو

ال پر
نور شدید و آنی، آذرخش، برق آسمان، شعله ی آتش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل پر
تصویر گل پر
(دخترانه)
دانه معطری به شکل پولکهای زرد کوچک که دارویی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از احوال پرسی
تصویر احوال پرسی
پرسیدن حال کسی، پرسش دوستانه از چگونگی وضع و حال و کاروبار کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الپر
تصویر الپر
زرنگ، متقلب، نیرنگ باز و پشت هم انداز
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز و 40هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد واقع است. کوهستانی و معتدل و تعداد سکنۀآن 47 تن است. آبش از قنات تأمین میشود، محصول آن عبارت از بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. و راههای مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خِ کَ دَ / دِ)
آنکه عاشق خیال خود است. آنکه سر در راه خیال دارد:
دیدۀ مردم خیال پرست
ازفریب خیال بازی رست.
نظامی.
، شاعر، عاشق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پرسش از کیفیت و چگونگی. استفسار از چگونگی مزاج. پرسیدن حالت
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ شُ دَ / دِ)
پرورانندۀ خیال. آنکه بدنبال تخیل خود میرود. آنکه بر بال خیال میپرد. آنکه فانوس خیال های دور و دراز را روشن می کند. آنکه در ذهن پندارهای دور از واقع ترتیب میدهد
لغت نامه دهخدا
(خَ/ خیا پَ رَ)
پرستش خیال. عشق بخیال. عمل خیال پرست. خیال نگری. عشق به توهمات و پندارها
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دهی است از بخش موسیان شهرستان میشان واقع در 30هزارگزی شمال خاوری موسیان کنار راه مالرو شوش به دهلران. دشت است و گرمسیر و دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل مردم آن زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا چادر و قالیچه و عبا بافی است. راه آنجا در تابستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفۀ سادات می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ / رِ)
دارپره. مرغی کوچک و خوش آواز. (ناظم الاطباء). صعوه. (زمخشری). و شاید مصحف و یا صورت دیگری از دالبزه باشد. رجوع به دالبزه شود
لغت نامه دهخدا
(اَحْ پُ)
پژوهش و سؤال از صحت و بیماری کسی. استفسار و پرسش از حالت و چگونگی و تندرستی و عافیت و بیماری و مرض و کار و بار. عیادت مریض.
- احوال پرسی کردن، احوال گرفتن. استفسار از حال کسی، نرم و نازک، آنکه دارای پوست نرم و تابان و درخشان بود
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ پَ)
درختچه ای است زینتی و زیبا که در تهران و شیراز و شهرهای دیگر در باغستانها یافت میشود. گل پر یا درخت پر را به حال وحشی در جنگلهای ارسباران نام برده اند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 262). این درخت در جنگلهای ارسباران به حال وحشی وجود دارد و در باغستانها جزو درختان زینتی کاشته میشود. (درختان جنگلی ثابتی ص 53). این گیاه ساقه های ضخیم و برگهای بزرگ دارد و از برگها و جوانه ها و غنچه های ناشکفته و دانه های آن استفاده میشود و در نقاط مرتفع میروید. (گیاه شناسی گل گلاب ص 235) ، بته ای است با برگهای پهن و بزرگ و گل چتری که انغوزه شیره آن است و از تیغ زدن بساق آن حاصل میشود. (مؤلف). انجدان. انگوزه. کما. انقوزه. حلتیت المنتن. معرب آن جلفر. (منتهی الارب). رجوع به انغوزه و انجدان و کما شود
لغت نامه دهخدا
(دِ پُ)
دل آکنده از غم و اندوه یا خشم و غضب. بسیار غمگین واندوهگین یا خشمگین و غضبناک. رجوع به دل پری شود.
- دل پر بودن، لبریز از شکایت بودن. (آنندراج) :
چون آستین همیشه جبینم ز چین پر است
یعنی دلم ز دست تو ای نازنین پر است.
غنی (از آنندراج).
خالی نساخت گریه دلم را ز سیل خون
از من چرا همیشه دل آسمان پر است.
میر محمدهاشم شهید (از آنندراج).
- دل پر داشتن از دست کسی، در اصطلاح عامیانه، به معنی دق دل داشتن و کینۀ دیرینه نسبت به کسی ورزیدن و از او شکایت و دلخوری داشتن. (فرهنگ لغات عامیانه). ناراضی و رنجیده بودن. (فرهنگ عوام). سخت غمگین یا سخت کینه ور بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا). کینۀ ناگفته داشتن: دلش پر است، غمی بسیار و ناگفته دارد
لغت نامه دهخدا
(اَحْ پُ)
احوال پرسی
لغت نامه دهخدا
(پْری / پِ)
نام یکی از ژنرالهای اسپانیا در زمان ایزابل. او یکی از طرفداران تجدد بوده است پس از آنکه به او لقب کنتی و مقام ژنرالی داده بودند در 1844 میلادی او را حبس کردند و در 1853 میلادی آنگاه که میان روسیه و دولت عثمانی در کریمه جنگ پیوست به طرفداری عثمانیان در جنگ شرکت جست و پس از فتحی که در مراکش نصیب وی گردید عنوان مارکی به او دادند و آنگاه که اسپانیا به مکزیک سپاه فرستاد او سالار سپاه بود و وی در مقابل سیاست ناپلئون سوم ایستادگی کرد و از تأسیس امپراطوری مکزیک ممانعت کرد و در 1870 میلادی شخصی از هواخواهان جمهوریت او را بکشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیال پرست
تصویر خیال پرست
خیال باف، شاعر، عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال پرست
تصویر مال پرست
هیر پرست هیر باره آنکه بدارایی و خواسته عشق ورزد بنده سیم وزر
فرهنگ لغت هوشیار
هیر پرستی هیر بارگی داره پرستی عشق بدارایی و خواسته بندگی سیم و زر
فرهنگ لغت هوشیار
کار و بار پرسی چگونگی پرسی باز جستن جاورپرسی پژوهش و سوء ال از صحت و بیماری کسی پرسش از چگونگی وضع و کار و بار کسی استفسار احوال کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیال پرستی
تصویر خیال پرستی
عمل و حالت خیال پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احوال پرسان
تصویر احوال پرسان
احوال پرسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الپر
تصویر الپر
زرنگ، چاخان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل پر
تصویر دل پر
بسیار غمگین اندوهگین، خشمگین غضبناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احوال پرسی
تصویر احوال پرسی
((~. پُ))
پرسش از چگونگی وضع و کار و بار کسی، پژوهش و سوال از صحت و بیماری کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الپر
تصویر الپر
((اَ پَ))
زرنگ، زیرک، متقلب، پشت هم انداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دل پر
تصویر دل پر
((دِ پُ))
بسیار غمگین، اندوهگین، خشمگین، غضبناک
فرهنگ فارسی معین
گل پر، برگ گل
فرهنگ گویش مازندرانی
دور ریختن نشای زرد و پلاسیده
فرهنگ گویش مازندرانی
ناپدری
فرهنگ گویش مازندرانی
از حال رفته، خستگی در اثر کار، به پرنده هایی که توان پرواز
فرهنگ گویش مازندرانی
رنجیده
فرهنگ گویش مازندرانی
پره ی چرخ نخ ریسی، از اجزای دستگاه سنتی نخ ریسی
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراحل رشد برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
برق ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی